غزل شماره ۴۲۲ ای که با سلسله زلف دراز آمدهای
غزل شماره ۴۲۴از من جدا مشو که توام نور دیدهای
غزل شماره ۴۲۹ساقی بیا که شد قدح لاله پر ز می
غزل شماره ۴۳۰به صوت بلبل و قمری اگر ننوشی می
غزل شماره ۴۳۱لبش میبوسم و در میکشم مِی
غزل شماره ۴۳۲مخمور جام عشقم، ساقی بده شرابی
غزل شماره ۴۳۳ ای که بر ماه از خط مشکین نقاب انداختی
غزل شماره ۴۳۴ ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی
غزل شماره ۴۳۵با مدّعی مگویید اسرار عشق و مستی
غزل شماره ۴۳۶آن غالیه خط، گر سوی ما نامه نوشتی
غزل شماره ۴۳۷ ای قصّه بهشت ز کویت حکایتی
غزل شماره ۴۳۸سَبَت سَلمی بِصُدغیها فُؤادی
غزل شماره ۴۳۹دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی
غزل شماره ۴۴۰سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
غزل شماره ۴۴۱چه بودی ار دل آن ماه مهربان بودی
غزل شماره ۴۴۲به جان او که گرم دسترس به جان بودی
غزل شماره ۴۴۳چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری
غزل شماره ۴۴۴شهری ست پرظریفان وز هر طرف نگاری
غزل شماره ۴۴۵تو را که هر چه مراد است در جهان داری
غزل شماره ۴۴۶صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری
غزل شماره ۴۴۷بیا با ما مَوَرز این کینه داری
غزل شماره ۴۴۸ ای که در کوی خرابات مقامی داری
غزل شماره ۴۴۹ ای که مهجوری عشّاق روا میداری
غزل شماره ۴۵۰روزگاریست که ما را نگران میداری
غزل شماره ۴۵۱خوش کرد یاوری فلکت روز داوری
غزل شماره ۴۵۲طفیل هستی عشقند آدمی و پری
غزل شماره ۴۵۳ ای که دایم به خویش مغروری
غزل شماره ۴۵۴ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
غزل شماره ۴۵۵عمر بگذشت به بیحاصلی و بوالهوسی
غزل شماره ۴۵۶نوبهار است در آن کوش که خوش دل باشی
غزل شماره ۴۵۷هزار جهد بکردم که یار من باشی
غزل شماره ۴۵۸ ای دل آن دم که خراب می گلگون باشی
غزل شماره ۴۵۹زین خوش رقم که بر گل رخسار میکشی
غزل شماره ۴۶۰سلیمی مَنذَ حَلَّت بالعراقی
غزل شماره ۴۶۱کَتَبتُ قصّهِ شوقی و مِدمَعی باکی
غزل شماره ۴۶۲یا مَبسَماً یُحاکی درجاً مِنَ الِّلالی
غزل شماره ۴۶۳سَلامُ اللهِ ما کَرَّ الَّلیالی
غزل شماره ۴۶۴بگرفت کار حسنت چون عشق من کمالی
غزل شماره ۴۶۵رفتم به باغ صبحدمی تا چِنَم گلی
غزل شماره ۴۶۶این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
غزل شماره ۴۶۷زان می عشق، کزو پخته شود هر خامی
غزل شماره ۴۶۸که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی
غزل شماره ۴۶۹اَنَت رَوائِحُ رَندِ الحِمی وَ زادَ غَرامی
غزل شماره ۴۷۰سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
غزل شماره ۴۷۱ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
غزل شماره ۴۷۲َحمَدُ الله عَلی مَعدِلَهِ السُّلطانی
غزل شماره ۴۷۳وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
غزل شماره ۴۷۴هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
غزل شماره ۴۷۵گفتند خلایق که تویی یوسف ثانی
غزل شماره ۴۷۶نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
غزل شماره ۴۷۷دو یارِ زیرک و از بادهِ کهن دومنی
غزل شماره ۴۷۸نوش کن جام شراب یک منی
غزل شماره ۴۷۹صبح است و ژاله میچکد از ابر بهمنی
غزل شماره ۴۸۰ ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
غزل شماره ۴۸۱بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنی
غزل شماره ۴۸۲ ای دل به کوی عشق گذاری نمیکنی
غزل شماره ۴۸۳سحرگه رهروی در سرزمینی
غزل شماره ۴۸۴تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
غزل شماره ۴۸۵ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی
غزل شماره ۴۸۶بلبل ز شاخ سرو به گلبانگِ پهلوی
غزل شماره ۴۸۷ ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی
غزل شماره ۴۸۸سحرم هاتف میخانه به دولت خواهی
غزل شماره ۴۸۹ ای در رُخِ تو پیدا انوار پادشاهی
غزل شماره ۴۹۰در همه دیرِ مغان نیست چو من شیدایی
غزل شماره ۴۹۱به چشم کردهام ابروی ماه سیمایی
غزل شماره ۴۹۲سلامی چو بوی خوش آشنایی
غزل شماره ۴۹۳ ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
غزل شماره ۴۹۴ ای دل گر از آن چاه زنخدان بدرآیی
غزل شماره ۴۹۵مِی خواه و گُل افشان کُن از دَهر چه میجویی