غزل شماره ۱۵ ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت
غزل شماره ۱۶خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت
غزل شماره ۱۷سینهام از آتش دل در غم جانانه بسوخت
غزل شماره ۱۸ساقیا آمدن عید مبارک بادت
غزل شماره ۱۹ ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
غزل شماره ۲۰روزه یکسو شد و عید آمد و دلها برخاست
غزل شماره ۲۱دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
غزل شماره ۲۲چو بشنوی سخن اهل دل، مگو که خطاست
غزل شماره ۲۳خیال روی تو در هر طریق همره ماست
غزل شماره ۲۴مطلب طاعت و پیمان و صلاح ازمن مست
غزل شماره ۲۵شکفته شد گل خمری و گشت بلبل مست
غزل شماره ۲۶زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
غزل شماره ۲۷در، دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
غزل شماره ۲۸به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست
غزل شماره ۲۹ما را زخیال تو چه پروای شراب است
غزل شماره ۳۰زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
غزل شماره ۳۱آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشبست
غزل شماره ۳۲خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست
غزل شماره ۳۳خلوت گزیده را به تماشا چه حاجتست
غزل شماره ۳۴رواق منظر چشم من آشیانه تست
غزل شماره ۳۵برو به کار خود ای واعظ این چه فریادست
غزل شماره ۳۶تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
غزل شماره ۳۷بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
غزل شماره ۳۸بی مهر رخت روز مرا نور نماندست
غزل شماره ۳۹باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
غزل شماره ۴۰المنة لله که در میکده باز است
غزل شماره ۴۱اگر چه باده فرح بخش و باد گل بیزست
غزل شماره ۴۲حال دل با تو گفتنم هوس است
غزل شماره ۴۳صبح بستان ذوق بخش و صحبت یاران خوشست
غزل شماره ۴۴کنون که بر کف گل جام باده صافست
غزل شماره ۴۵درین زمانه رفیقی که خالی از خللست
غزل شماره ۴۶گل در بر و می در کف و معشوق به کامست
غزل شماره ۴۷به کوی میکده هر سالکی که ره دانست
غزل شماره ۴۸صوفی از پرتو می راز نهانی دانست
غزل شماره ۴۹روضه خُلد بَرین خلوت درویشان است
غزل شماره ۵۰به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
غزل شماره ۵۱لعل سیراب به خون تشنه لب یار منست
غزل شماره ۵۲روزگاریست که سودای بتان دین منست
غزل شماره ۵۳منم که گوشه میخانه خانقاه من است
غزل شماره ۵۴ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
غزل شماره ۵۵خم زلف تو دام کفر و دین است
غزل شماره ۵۶دل سراپرده محبّت اوست
غزل شماره ۵۷آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
غزل شماره ۵۸سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
غزل شماره ۵۹دارم امید عاطفتی از جانب دوست
غزل شماره ۶۰آن پیک نامه بر که رسید از دیار دوست
غزل شماره ۶۱صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
غزل شماره ۶۲مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
غزل شماره ۶۳روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
غزل شماره ۶۴اگر چه عرض ادب پیش یار بیادبی ست
غزل شماره ۶۵خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست
غزل شماره ۶۶بنال بلبل اگر با مَنَت سَر یاریست
غزل شماره ۶۷یارب این شمع دل افروز زکاشانه کیست
غزل شماره ۶۸ماهم این هفته شُد از شهر و به چشمم سالیست
غزل شماره ۶۹کس نیست که افتادهی آن زلف دوتا نیست
غزل شماره ۷۰مردُمِ دیده ما جُز به رُخَت ناظر نیست
غزل شماره ۷۱زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست
غزل شماره ۷۲بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست
غزل شماره ۷۳روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
غزل شماره ۷۴حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
غزل شماره ۷۵خواب آن نرگس فتان تو بی چیزی نیست
غزل شماره ۷۶جز آستان توام در جهان پناهی نیست
غزل شماره ۷۷بلبلی برگِ گلی خوش رنگ درِ منقار داشت
غزل شماره ۷۸دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
غزل شماره ۷۹کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت
غزل شماره ۸۰عیب رندان مکُن ای زاهد پاکیزه سرشت
غزل شماره ۸۱صبحدم مرغ چمن با گلِ نوخاسته گفت
غزل شماره ۸۲آن تُرکِ پری چهره که دوش از بر ما رفت
غزل شماره ۸۳گر ز دست زُلف مشکینت خطایی رفت رفت
غزل شماره ۸۴ساقی بیا که یار ز رخ پرده بر گرفت
غزل شماره ۸۵شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
غزل شماره ۸۶ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
غزل شماره ۸۷حُسنَت به اتّفاقِ ملاحت جهان گرفت
غزل شماره ۸۸شنیدهام سُخنی خوش که پیر کنعان گُفت
غزل شماره ۸۹یا رَب سببی ساز که یارم به سلامت
غزل شماره ۹۰ ای هُدهُد صبا به سبا میفرستمت
غزل شماره ۹۱ ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
غزل شماره ۹۲میر من خوش میروی کاندر سر و پا میرمت
غزل شماره ۹۳چه لطف بود که ناگاه رشحهِ قلمت
غزل شماره ۹۴زان یارِ دلنوازم شکریست با شکایت
غزل شماره ۹۵مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت