غزل شماره ۳۶۰

گر ازین منزل ویران به سوی خانه روم
دگر آن جا که روم عاقل و فرزانه روم
زین سفر گر به سلامت به وطن بازرسم
نذر کردم که هم از راه به میخانه روم
تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک
به در صومعه با بربط و پیمانه روم
آشنایان ره عشق گرم خون بخورند
ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم
بعد از این دست من و زلف چو زنجیر نگار
چند و چند از پی کام دل دیوانه روم
گر ببینم خم ابروی چو محرابش باز
سجده شکر کنم وز پی شکرانه روم
خرم آن دم که چو حافظ به تولّای وزیر
سرخوش از میکده با دوست به کاشانه روم

روزگار روی بد و سخت خود را کنار زده و روی خوش خود را به شما نشان می دهد. شما نیز در طی زندگی تجربه های کافی به دست آورده و عاقل شده اید. در جستجوی چیز با ارزشی هستید که آن را پیدا می کنید.هر ضرری دیده اید از آشنایان بوده است. از این به بعد زنجیرها پاره شده و آزاد می گردید و فرصت دارید تا برای رسیدن به مراد خودتان تلاش کنید. شکر نعمت خدا را بجا آورید.