غزل شماره ۲۷۴

به دور لاله قدح گیر و بی ریا میباش
به بوی گل نفسی همدم صبا میباش
نگویمت که همه ساله می پرستی کن
سه ماه می خور و نه ماه پارسا میباش
چو پیر سالک عشقت به می حواله کند
بنوش و منتظر رحمت خدا میباش
گرت هواست که چون جم به سرّ غیب رسی
بیا و همدم جام جهان نما میباش
چو غنچه گر چه فروبستگی ست کار جهان
تو همچو باد بهاری گره گشا میباش
وفا مجوی ز کس ور سخن نمی شنوی
به هرزه طالب سیمرغ و کیمیا میباش
مرید طاعت بیگانگان مشو حافظ
ولی معاشر رندان آشنا میباش

تو کار خیرات را انجام بده و ار بنده ی خدا تمنای جواب نداشته باش خداوند در جای دیگر جواب کار خوبت را می دهد. رحمت خداوند شامل حالت شده و مالی خوب به تو می رسد. گره از کارت باز می شود. تو کار خودت را بکن دشمن شکست می خورد و دست به هر چه بزنی طلا می شود.