غزل شماره ۴۰۳
شراب لعل کش و روی مه جبینان بین
خلاف مذهب آنان جمال اینان بین
به زیر دلق مُلمّع کمندها دارند
درازدستی این کوته آستینان بین
به خرمن دو جهان سر فرو نمی آرند
دماغ و کبر گدایان و خوشه چینان بین
گره ز ابروی مشکین نمی گشاید یار
نیاز اهل دل و ناز نازنینان بین
حدیث عهد محبّت ز کس نمی شنوم
وفای صحبت یاران و همنشینان بین
اسیر عشق شدن چاره خلاص من است
ضمیر عاقبت اندیش پیش بینان بین
کدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست
صفای همّت پاکان و پاک دینان بین
ظاهرتان خلاف آن چیزی است که درونتان می باشد. خوبی ها و هنرهایتان را پنهان کرده اید. همه فکر می کنند انسان متکبر و مغرووری هستید اما بر عکس به عهدهایی که بست اید عمل می کنید. یاران و همنشینان خود را دوست دارید. به زودی از بند اسارت رها می شوید و به عافیت کامل می رسید در این زمان است که کینه و کدورت ها را دور می ریزید و دلتان را پاک می کنید.