الا ای طوطی گویای اسرار

عید است و آخر گل و یاران در انتظار

صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار

‌ ای صبا نِکهتی از کوی فلانی به من آر

‌ ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار

روی بنما و وجود خودم از یاد ببر

شب وصل است و طی شد نامه هجر

گر بود عمر به میخانه رسم بار دگر

‌ ای خرّم از فروغ رُخت لاله زار عمر

دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور

نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر

روی بنما و مرا گو که دل از جان برگیر