غزل شماره ۳۸۸
                  بهار و گل طرب انگیز گشت و توبه شکن
                
              
                
                  به شادی رخ گل بیخ غم ز دل برکن
                
              
                
                  رسید باد صبا غنچه در هواداری
                
              
                
                  ز خود برون شد و بر خود درید پیراهن
                
              
                
                  طریق صدق بیاموز از آب صافی دل
                
              
                
                  به راستی طلب آزادگی ز سرو چمن
                
              
                
                  ز دستبرد صبا گرد گل کلاله نگر
                
              
                
                  شکنج گیسوی سنبل ببین به روی سمن
                
              
                
                  عروس غنچه رسید از حرم به طالع سعد
                
              
                
                  بعینه دل و دین میبرد به وجه حسن
                
              
                
                  صفیر بلبل شوریده و نفیر هزار
                
              
                
                  برای وصل گل آمد برون ز بیت حزن
                
              
                
                  حدیث صحبت خوبان و جام باده بگو
                
              
                
                  به قول حافظ و فتوی پیر صاحب فن