غزل شماره ۳۸۰

بارها گفته ام و بار دگر میگویم
که من گم شده این ره نه به خود میپویم
در پس آینه طوطی صفتم داشته اند
آن چه استاد ازل گفت بگو می گویم
من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست
که از آن دست که او می پروردم می رویم
دوستان عیب من بیدل حیران مکنید
گوهری دارم و صاحب نظری می جویم
گر چه با دلق ملمّع می گلگون عیب است
مکنم عیب کزو رنگ ریا میشویم
خنده و گریه عشّاق ز جایی دگر است
میسرایم به شب و وقت سحر می مویم
حافظم گفت که خاک در میخانه مبوی
گو مکن عیب که من مشک ختن میبویم

مرحبا بر شما که اصول و احکام خداوند را مو به مو انجام می دهید ولی هرگاه از خدا چیزی خواسته اید بهشما نداده است و دوستان از شما خرده می گیرند. گوهر شما اسمان شماست. ناراحت نباشید این جزئی از وجودتان می باشد. روزی می رسد که قدرتان را بدانند هم اکنون نیز همراهی دارید که قدرتان را می داند.