غزل شماره ۳۴۴
عمریست تا من در طلب هر روز گامی میزنم
دست شفاعت هر زمان در نیک نامی میزنم
بی ماه مهرافروز خود تا بگذرانم روز خود
دامی به راهی مینهم مرغی به دامی میزنم
اورنگ* کو، گلچهر* کو؟ نقش وفا و مهر کو؟
حالی من اندر عاشقی داو تمامی میزنم
تا بو که یابم آگهی از سایه سرو سهی
گلبانگ عشق از هر طرف بر خوش خرامی میزنم
هر چند کان آرام دل دانم نبخشد کام دل
نقش خیالی میکشم فال دوامی میزنم
دانم سر آرد غصّه را رنگین برآرد قصّه را
این آه خون افشان که من هر صبح و شامی میزنم
با آن که از خود غایبم وز می چو حافظ تائبم
در مجلس روحانیان گه گاه جامی میزنم