غزل شماره ۳۰۹

عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام
مجلس انس و حریف همدم و شرب مدام
ساقی شکردهان و مطرب شیرین سخن
همنشین نیک کردار و ندیم نیک نام
شاهدی از لطف و پاکی رشکِ آب زندگی
دلبری در حسن و خوبی غیرت ماه تمام
بزمگاهی دل نشان چون قصر فردوس برین
گلشنی پیرامنش چون روضه دارالسّلام
صف نشینان نیکخواه و پیشکاران با ادب
دوستداران صاحب اسرار و حریفان دوستکام
باده گلرنگِ تلخِ تیزِ خوشخوارِ سبک
نُقلش از لعل نگار و نَقلش از یاقوت خام
غمزه ساقی به یغمای خرد آهخته تیغ
زلف جانان از برای صید دل گسترده دام
نکته دانی بذله گو چون حافظ شیرین سخن
بخشش آموزی جهان افروز چون حاجی قوام
هر که این عشرت نخواهد خوش دلی بر وی تباه
وان که این مجلس نجوید زندگی بر وی حرام

موقعیت برای شما مهیاست. این گوی و این میدان. اگر کمی فکر و تامل کنید همه چیز یکجا نصیبتان می شود. خداوند بسیا دوستتان دارد که مقام و ثروت و یار خوب رابه ما داده حالا باید دید که در مقابل این لطف الهی چه کار می کنید و چگونه شاکر هستد.