غزل شماره ۱۸۵
نقدها را بُوَد آیا که عیاری گیرند
تا همه صومعه داران پی کاری گیرند
مصلحت دیدِ من آنست که یاران همه کار
بگذارند و خَم طُرّهِ یاری گیرند
خوش گرفتند حریفان سَر زُلف ساقی
گر فلکشان بگذارد که قراری گیرند
قُوَّتِ بازوی پرهیز به خوبان مفروش
که درین خیل حصاری به سواری گیرند
یا رب این بچّهِ تُرکان چه دلیرند به خون
که به تیر مُژه هر لحظه شکاری گیرند
رقص بر شعر تر و ناله نی خوش باشد
خاصه رقصی که در آن دستِ نگاری گیرند
حافظ اَبنایِ زمان را غم مسکینان نیست
زین میان گر بتوان به که کناری گیرند