غزل شماره ۱۳۱
بیا که تُرک فلک خوان روزه غارت کرد
هلال عید به دور قدح اشارت کرد
ثواب روزه و حجِ قبول آنکس برد
که خاکِ میکدهی عشق را زیارت کرد
مقامِ اصلی ما گوشه خرابات است
خداش خیر دهاد آنکه این عمارت کرد
بهای باده چون لعل چیست؟ جوهر عقل
بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد
نماز در خَمِ آن ابروانِ محرابی
کسی کند که به خون جگر طهارت کرد
فغان که نرگس جمّاش شیخِ شهر امروز
نظر به دُردکشان از سر حقارت کرد
به روی یار نظر کن ز دیده منّت دار
که کار دیده، نظر از سر بصارت کرد
حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد