غزل شماره ۱۱۶
کسی که حسنِ خطِ دوست در نظر دارد
محقّق است که او حاصل بصر دارد
چو خامه بر خطِ فرمانِ او سر طاعت
نهاده ایم مگر او به تیغ بردارد
کسی به وصل تو چون شمع یافت پروانه
که زیر تیغ تو، هر دم سری دگر دارد
به پای بوس تو دستِ کسی رسید که او
چو آستانه بدین در همیشه سر دارد
ز زُهد خشک ملولم کجاست بادهی ناب
که بوی باده مدامم دماغ تر دارد
ز باده هیچت اگر نیست این نه بس که تو را
دمی ز وسوسه عقل بی خبر دارد؟!
کسی که از در تقوی قدم برون ننهاد
به عزم میکده اکنون سر سفر دارد
دل شکسته حافظ به خاک خواهد برد
چو لاله داغ هوایی که بر جگر دارد