غزل شماره ۱۰۴

جمالت آفتاب هر نظر باد
ز خوبی روی خوبت خوب تر باد
همای زلف شاهین شهپرت را
دل شاهان عالم زیر پر باد
کسی کو بسته زلفت نباشد
چو زلفت درهم و زیر و زبر باد
دلی کو عاشق رویت نباشد
همیشه غرقه در خون جگر باد
بتا چون غمزه‌ات ناوک فشاند
دل مجروح من پیشش سپر باد
چو لعل شکّرینت بوسه بخشد
مذاق جان من زو پر شِکر باد
مرا از تُست هر دم تازه عشقی
ترا هر ساعتی حسنی دگر باد
به جان مشتاق روی تُست حافظ
تو را در حال مشتاقان نظر باد

روز به روز کارت رونق بیشتر می گیرد. همای سعادت بالای سرت سایه انداخته است. در جیتجوی چیزی هیتی که نزدیک توست. بیشتر دقت کن، پیدایش می کنی. هر کس خواست به تو بلایی برساند خود دچار بلا شد. هر لحظه مقامت و زندگیت بهتر از لحظه ی پیش می شود. در این حال از یاد خدا غافل نشو.